گفتار سوم :شبهه تعارض
راه ديگري كه مخالفان رهبري اهل بيت براي بي اثر كردن حديث ثقلين انتخاب كرده اند از طريق شبهه تعارض است و لذا بعضي از علماي اهل سنت تعدادي از احاديثي که به نظر آنها متعارض با حديث ثقلين است مطرح کرده اند که به بررسي آنها مي پردازيم.
الف) تعارض حديث ثقلين با حديث اصحابي كالنجوم
يكي از احاديثي كه مدعي تعارض آن شده اند حديثي است كه از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در شان اصحاب و اقتداي به آنان در كتب حديثي اهل سنت آمده اين حديث است كه فرمود:«أصحابي كالنجوم بأيّهم اقتديتم اهتديتم» اصحاب من مانند ستارگان آسمان هستند به هر يک از آنها اقتدا کنيد هدايت خواهيد شد.
مفاد اين حديث مي گويد: اصحاب و ياران رسول خدا مظهر و نشانه ارشاد و هدايت مردم هستند، و فرد خاصي را از بين اصحاب نام نبرده است تا ترجيح و امتيازي درست شود.
واز طرفي مفاد حديث ثقلين منحصر شدن هدايت و رشد در پيروي از اهل بيت عليهم السلام است، بنا بر اين جمع بين اين دو مفاد و بر داشت ممكن نيست، زيرا در يك روايت تمام اصحاب را هاديان و نشانه هاي نجات معرفي فرموده است و در حديث ديگر «ثقلين» اهل بيت را راهنمايان و منجيان امت ناميده است.
آمدي از بزرگان اهل سنت پس از بيان مفهوم اهل بيت و سرايت دادن آن به همسران پيامبر به وجه تعارض اشاره كرده و مي گويد: دليلي نداريم که انحصار نجات از گمراهي را در تبعيت از اهل بيت بدانيم زيرا پيامبر صلي الله عليه وآله در برابر حديث ثقلين حديث اقتدا به اصحاب را نيز فرموده است[1].
نقد اين شبهه
شرط تعارض:
متعارض بودن دو حديث در صورتي است كه هر دو از جهاتي يكسان باشند، يعني از نظر صحت سند و قوت متن در يك حد و اندازه باشند.
الباني مي گويد:
أن التعارض شرطه التساوي في قوة الثبوت، وأما نصب التعارض بين قويوضعيف فمما لا يسوغه عاقل منصف.
شرط تعارض دو حديث مساوي بودن در استحكام رساندن محتوا است و اما ايجاد تعارض بين دو حديثي كه يكي قوي و ديگري ضعيف باشد هيچ انسان عاقل منصف نمي پذيرد.[2].
با توجه به اين شرط سراغ سخنان انديشمندان اهل سنت مي رويم تا معلوم شود كه آيا حديث: «اصحابي كالنجوم» شرائط و قدرت تعارض با حديث ثقلين را دارد يا نه؟
ديدگاه دانشمندان اهل سنت:
در موسوعه دارقطني آمده است :وفيه «أصحابي كالنجوم ، بأيهم اقتديتم اهتديتم »، أخرجه الدارقطني في (غرائب مالك) ، والخطيب ، في الرواة عن مالك ،... قال الدارقطني لا يثبت عن مالك ، ورواته مجهولون .
حديث «اصحابي کالنجوم...» را دار قطني در زمره غرائب مالک و خطيب در زمره راويان از مالک ذکر نموده ...وسپس گفته است: اين روايت از مالک ثابت نمي باشد و تمام راويان آن مجهولند[3].
فتني در تذکره مي گويد :ان اصحابي كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم " من نسخة نبيط الكذاب .
حديث «اصحابي کالنجوم...»از روايات نبيط کذّاب است[4] .
ابن قيم جوزيه در اين باره مي نويسد :وَأَمَّا مَا يُرْوَى عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ { أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ بِأَيِّهِمْ اقْتَدَيْتُمْ اهْتَدَيْتُمْ } فَهَذَا الْكَلَامُ لَا يَصِحُّ عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ .
حديث «اصحابي کالنجوم...»کلامي است که از رسول خدا صلي الله عليه وآله صادر نشده و صحت ندارد[5].
شوکاني مي نويسد :روي عنه صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أنه قال: "أصحابي كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم" فهذا لم يثبت قط، والكلام فيه معروف عند أهل هذا الشأن، بحيث لا يصح العمل بمثله في أدنى حكم من أحكام الشرع.
حديث «اصحابي کالنجوم...» قطعا ثابت نيست و اشكالات آن نزد محدثان شناخته شده است که عمل به آن در ساده ترين احکام شرع صحيح نمي باشد[6] .
زيعلي در کتاب تخريج الأحاديث والآثار الواقعة في تفسير الكشاف مي نويسد : هَذَا حَدِيث مَشْهُور وَأَسَانِيده كلهَا ضَعِيفَة لم يثبت مِنْهَا شَيْء .
اين حديث مشهور وتمام سند هاي آن ضعيف است و هيچ چيزي را ثابت نمي كند[7].
ابن قدامه مقدسي مي گويد :قول النبي صلى الله عليه وسلم :« أصحابي كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم »لا يصح هذا الحديث .
اين سخن رسول خدا كه فرموده است: «اصحابي کالنجوم...» حديث صحيحي نيست [8].
ابن حزم در باره اين روايت مي نويسد:ان اصحابي كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم .، وأما الحديث المذكور فباطل مكذوب .
حديث «اصحابي کالنجوم...»باطل و دروغ است[9] .
و در جاي ديگر مي نويسد : وأما قولهم: «أصحابي کالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم »، فحديث موضوع .
ابن حجر مي گويد :ان اصحابي كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم أخرجه الدارقطني في غرائب مالك و قال لا يثبت عن مالك. ورواته مجهولون .
حديث «اصحابي کالنجوم...» را دار قطني در زمره غرائب مالک آورده و گفته است اين روايت از مالک ثابت نيست و راويان آن مجهولند[11].
الباني در باره عدم صحت روايت مي نويسد:«أصحابي كالنجوم فبأيهم اقتديتم اهتديتم» لا يصح : واه جدا وموضوع .
حديث «اصحابي کالنجوم...»صحيح نبوده و حديثي پوچ و جعلي است[12] .
ابن تيميه در باره صحت روايت مزبور مي نويسد:«أصحابي كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم»ضعيف باطل .
حديث «اصحابي کالنجوم...»حديثي ضعيف و باطل است [13].
همچنين در مجموعه اي از فتاواي علماي الازهر حديث فوق ردّ شده است که بعضي از آنا به شرح ذيل است:
قول النبى صلى الله عليه وسلم : «أصحابى كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم »وهو أيضا ضعيف وقيل موضوع،رواه الدارمى وغيره،وأسانيده ضعيفة .
حديث «اصحابي کالنجوم...»ضعيف است و گفته شده است جعلي است و دارمي و غير او آن را روايت نموده اند و سلسله سند آن ضعيف است[14] .
السؤال : هل من الحديث ما يقال : أصحابى كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم ؟
آيا آنچه كه در شان اصحاب از پيامبر اكرم نقل شده است كه فرمود: ياران من همانند ستارگان آسمانند، به هر يك كه اقتدا نموديد هدايت مي شويد، صحيح است؟
الجواب : هذا حديث ضعيف وقيل موضوع .
جواب : حديث «اصحابي کالنجوم...»حديث ضعيفي است.وگفته شده است :جعلي است[15]
محمَّد بن إبراهيم بن عَبداللطِيف آل الشيخ مفتي مكة مكرمه ورئيس قضات وشؤون اسلامي مي نويسد:أصحابي كالنجوم المعروف عند أَهل الحديث حقاً أَنه لا يثبت سنده ولا يصلح للاحتجاج فلا تقوم به حجة.
حديث «اصحابي کالنجوم...» كه مشهور و معروف شده است، حق نزد اهل حديث اين است که اين حديث سند آن قابل اثبات نيست وصلاحيت براي احتجاج را نداشته و شايستگي اثبات حكمي را ندارد[16].
با توجه به كثرت سخنان حديث شناسان از اهل سنت، مدعيان تضاد حديث ثقلين با روايت مجعول و دروغ «اصحابي كالنجوم» پاسخ خويش را گرفته و اميد واريم براي هميشه دست از منفي بافي و دروغ پردازي بر دارند تا افراد عادي از امت اسلامي راه درست و صحيح را انتخاب كنند.
ب) - تعارض حديث ثقلين با حديث اقتدوا
عبد العزيز دهلوي در کتابش بنام «التحفة الاثنا عشرية» در مقام رد حديث ثقلين آن را معارض با حديثي که در کتب اهل سنت بصورت « اقتدوا باللذين من بعدي أبي بكر وعمر» نقل شده است مي داند[17] .
بررسي سندي روايت
- اهل سنت به اين دليل كه چون بخاري و مسلم اين روايت را در صحيح خودشان نياورده اند آن را بي اساس دانسته و با همين ملاك رواياتي را كه در فضائل اميرالمومنين عليه السلام وساير اهل بيت عليهم السلام نقل شده است رد نموده و بي اعتبار تلقي كرده اند، از جمله ابن تيميه در باره مشروعيت خلافت ابو بكر مي گويد: چون در دو كتاب صحيح بخاري و مسلم، نصوص فراوان و از طرفي اجماع بر خلافت ابوبكر داريم ولي درباره علي چيزي وجود دندارد پس خلافت ابوبكر ثابت مي شود.
لأن النص والإجماع المثبتين لخلافة أبي بكر ليس في خلافة على مثلها فإنه ليس في الصحيحين ما يدل على خلافته وإنما روى ذلك أهل السنن[18].
و يا در جاي ديگر دليل عدم صحت روايت صادره از رسول خدا که «امت من هفتاد و سه يا هفتاد و دو فرقه ميشوند» را عدم وجود آن در صحيحين دانسته و مي گويد: أن حديث الثنتين والسبعين فرقة ليس في الصحيحين[19].
- اين روايت با سند هاي مختلف توسط جمعي از صحابه مثل حذيفه بن يمان، عبدالله بن مسعود، ابودردا، انس بن مالک، عبدالله بن عمر وعبدالله بن ابي الهذيل نقل شده؛ ولي معتبر ترين آنها روايت حذيفه و ابن مسعود مي باشد که تحقيق در سند، ضعف ادعاها روشن مي گردد.
طريق اول حديث حذيفة:
رواياتي که از طريق حذيفه بن يمان نقل شده ، در سلسله سند آن «عبدالملک بن عمير» واقع شده است که در کتب رجالي اهل سنت با تعبيراتي همچون: «رجل مدلس» «ضعيف جدا»، «کثير الغلط»، «مضطرب الحديث جدا»، «مخلّط»، «ليس بحافظ» از او ياد شده است.
به عنوان مثال : مزي در تهذيب الکمال و ابن حجر در تهذيب التهذيب در باره او آورده اند :
وقال علي بن الحسن الهسنجاني : سمعت أحمد بن حنبل يقول : عبد الملك بن عمير مضطرب الحديث جدا مع قلة روايته .
احمد بن حنبل مي گويد:
احاديث عبدالملک بن عمير، بسيار مضطرب ودگرگون است و روايات او در كتب روايي نيز اندك مي باشد[20].
ذهبي در سير اعلام النبلاء در باره او آورده است:
وروى إسحاق الكوسج ، عن يحيى بن معين قال : مخلّط . وقال علي بن الحسن الهسنجاني : سمعت أحمد بن حنبل يقول : عبد الملك بن عمير مضطرب الحديث جدا مع قلة روايته ، ما أرى له خمس مئة حديث ، وقد غلط في كثير منها . وذكر إسحاق الكوسج عن أحمد ، أنه ضعفه.
اسحاق کوسج از يحيي بن معين نقل کرده است که مي گفت: عبد الملك بن عمير مخلّط است يعني احاديث صحيح را با ضعيف به هم مي آميخته است، و احمد بن حنبل گفته است: وي احاديثش با اينكه اندك است ولي مضطرب و ضعيف است[21].
هم چنين ذهبي از ابوحاتم نقل كرده: عبد الملك بن عمير لم يوصف بالحفظ... عبد الملک بن عمير جزو حافظين به شمار نمي آيد [22].
خوارزمي از علماي اهل سنت در باره عبد الملك بن عمير چنين آورده است :«او همان کسي است که عبدالله بن يقطر و يا قيس بن مسهر صيداوي را که سفير و نماينده حسين بن علي عليهما السلام به سوي مردم کوفه بود، شهيد كرد و به دستور ابن زياد او را از بالاي دارالاماره به زير انداخت و در حالي که هنوز جان ورمق در کالبد او بود سر از تن او جدا نمود وچون او را نکوهش نمودند گفت : خواستم او را راحت سازم»[23].
از سوي ديگر همين عبد الملک بن عمير حديث را مستقيماً از ربعي بن حراش نشنيده و ربعي بن حراش نيز مستقيما از حذيفه بن يمان نشنيده است . مناوي در اين رابطه مي گويد:
عبد الملک لم يسمعه عن ربعي و ربعي لم يسمع من حذيفه... عبد الملک اين حديث را از ربعي و ربعي از حذيفه نشنيده است..[24].
طريق دوم حديث حذيفة:
در روايت ديگري که از طريق حذيفه بن يمان وارد شده است اشخاص زير آمده اند:
- «سالم بن علاء مرادي» که ذهبي در باره وي مي نويسد:
ابن حجر در باره او مي نويسد :قال الدوري عن ابن معين ضعيف الحديث؛ دوري از ابن معين نقل کرده است که او ضعيف الحديث است[26].
- « عمر بن هرم » که ذهبي در ميزان الاعتدال در باره او آورده است:
عمرو بن هرم ضعفه يحيى القطان .
عمرو بن هرم را يحيي بن قطان تضعيف نموده است[27].
- «وکيع بن جراح » که او را « مقدوح» (مورد قدح و خدشه) دانسته اند .
...قال عبدالله بن احمد حنبل عن ابيه : ...سمعت ابي يقول : ابن مهدي اکثر تصحيفا من وکيع ، و وکيع اکثر خطا من ابن مهدي ، و وکيع قليل التصحيف ...و سمعت ابي يقول : اخطا وکيع في خمس مائه حديث.
وکيع از ابن مهدي پر غلط تر و رواياتش کم است...وکيع در پانصدحديث اشتباه کرده است[28]
- همچنين در سند غلام « ربعي بن حراش » وجود دارد که ابن حزم تصريح به مجهول بودن او نموده است.
قال ابن حزم: و قد سمي بعضهم المولي فقال : هلال مولي ربعي و هو مجهول لا يعرف من هو اصلا هلال غلام ربعي مجهول است و کسي او را اصلا نمي شناسد [29].
بررسي طريق ابن مسعود:
اما روايتي که از طريق « ابن مسعود » نقل شده ، نكات ذيل در آن قابل توجه است :
الف: ترمذي تصريح نموده و گفته است:
هذا حديث غريب من هذا الوجه من حديث ابن مسعود لا نعرفه الا من حديث يحيي بن سلمه بن کهيل و يحيي بن سلمه يضعف في الحديث . اين حديث (حديث اقتدوا) حديث غريبي است كه فقط از طريق يحيي بن سلمه نقل شده است و او در نقل حديث ضعيف است[30].
ب : در همين سلسله سند « يحيي بن سلمه بن کهيل » قرار دارد.
ابن حجر در لسان الميزان آورده است :يحيى بن سلمة بن كهيل بالتصغير الحضرمي أبو جعفر الكوفي متروك او شخصي متروک است احاديث او بايد ترك شود و نقل نشود و يا مورد عمل قرار نگيرد[32].
ذهبي در ميزان الاعتدال گفته است :يحيى بن سلمة بن كهيل . عن أبيه . قال أبو حاتم وغيره : منكر الحديث . وقال النسائي : متروك . وقال عباس ، عن يحيى : ليس بشئ ، لا يكتب حديثه .يحيي بن سلمه بن کهيل را ابو حاتم و ديگران منکرالحديث دانسته اند و نسائي گفته است: حديثش متروک است . و عباس از يحيي نقل کرده است: قابل اعتناء نيست و حديثش ارزش نوشتن ندارد [33].
ج : و نيز در همين سلسله سند « اسماعيل بن يحيي بن سلمه» واقع شده است که مزي در تهذيب الکمال او را متروك الحديث ناميده است[34].
علاء الدين مغلطاي در اکمال تهذيب الکمال آورده است :إسماعيل بن يحيى بن سلمة بن كهيل الكوفي . قال أبو حاتم بن حبان : لا تحل الرواية عنه وقال أبو الفتح الأزدي ، فيما ذكره ابن الجوزي : متروك الحديث. إسماعيل بن يحيى بن سلمة بن كهيل الحضرمي الكوفي متروك....ابو حاتم بن حبان گفته است : نقل روابت از او جايز نيست... ابن جوزي او را متروک الحديث دانسته است[36].
و نيز ابن حجر در تهذيب التهذيب و تقريب التهذيب آورده است :إسماعيل بن يحيى بن سلمة بن كهيل الحضرمي الكوفي . قال الدارقطني متروك . ونقل ابن الجوزي عن الأزدي أنه قال متروك[37].
د : و نيز در همين سلسله سند « ابراهيم بن اسماعيل بن يحيي » آمده است که در باره او گفته اند :
- « لين ، متروک ، ضعيف ، مدلس ، قال الذهبي : لينه ابو زرعه و ترکه ابوحاتم.» او شخصي بي مبالات، متروک ، ضعيف و حيله گر در نقل حديث است، ذهبي در باره او گفته است : ابو زرعه او را بي مبالات دانسته و ابوحاتم احاديث او را طرد كرده است[38].
- « و قال العقيلي عن مطين :کان ابن نمير لا يرضاه و يضعفه و قال : روي احاديث مناکير. قال العقيلي : و لم يکن ابراهيم هذا بقيم الحديث. » عقيلي از مطين نقل مي کند که:ابن نمير از روايات او راضي نبود و او را تضعيف مي كرد و مي گفت: او احاديث نا شناخته نقل مي کرد. عقيلي مي گويد: حديث ابراهيم ارزشي نداشت[39].
بررسي طريق انس بن مالك :
اما حديث از طريق «انس»
در همه سندهاي آن افرادي چون : عمرو بن هرم، عمر بن نافع ، حماد بن دليل وجود دارند:« عمرو ين هرم» که قبلا وضعيت وي مشخص گرديد.
در باره « عمر بن نافع» آمده است :«حديثه ليس بشيء» ، «لا يحتج بحديثه» «حديث او قابل اعتنا نيست»، « به حديث اواحتجاج نمي شود»[40]
در باره « حماد بن دليل » گفته اند :« من الضعفاء»، « ضعفه ابو الفتح الازدي و غيره» ، «و ابن الجوزي في الضعفاء»[41]
بررسي طريق عبد الله عمر:
در تمام سندهايي که در کتب اهل سنت از طريق« عبدالله بن عمر »نقل کرده اند پس از آن با تعبيرات مختلف روايت او را از درجه اعتبار ساقط کرده اند، نظير اين موارد:
حديث اقتدوا باللذين من بعدي . وهذا غلط ، وأحمد لا يعتمد عليه .
حديث اقتدوا باللذين من بعدي أبى بكر وعمر ، وهذا غلط واحمد لا يعتمد عليه . حديث اقتدوا اشتباهي است كه احمد بن حنبل به آن اعتماد نمي کرد[42].
ان حديث عبدالله بن عمر هذا باطل بجميع طرقه... اين حديث عبد الله بن عمر از همه طرقش باطل است..[43].
با توجه به نقل اقوال متعدد در باره راويان اين حديث، آيا باز هم عقل و منطق صحيح اجازه مي دهد كه روايتي از اين دست را با حديثي صحيح السند و محكم، مانند حديث ثقلين معارض بدانيم؟
كانون فرهنگي ولايت ـ مسجد امام حسن مجتبي عليه السلام
منبع: موسسه تحقيقاتي ولي عصر (عج)
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: پاسخ به شبهات
تاريخ : دو شنبه 23 خرداد 1390
| 16:20 | نویسنده : كانون فرهنگي ولايت |